6 Works by CrackButSerious in اجل معلق | A Delayed Death (Iran TV)

Listing Works

  1. Tags
    Summary

    اجل توی عمرش از دستورات سرپیچی نکرده.

    درحالی که به داوود نگاه میکرد که منتظر قبض روح بود، لرزشی که جمجمه‌شو می تکوند نادیده گرفت.

    با تمام توانایی‌هاش، این یکی رو در حیطه‌ی توانایی‌های خودش نمیدید. نمیتونست. سعی کرد، خیلی سعی کرد. اما تمام تلاشش بی فایده بود.

    دردی که اخطار مافوق هاش بهش وارد میکرد، نمیتونست از دردِ کُشتن داوود بدتر باشه

    Series
    Language:
    فارسی
    Words:
    708
    Chapters:
    1/1
    Comments:
    2
    Kudos:
    26
    Hits:
    30
  2. Tags
    Summary

    باور کردنش سخت بود که توی هر ماموریتی که بهش محول میشد با چنین چالش های سختی رو به رو میشد. دلش میخواست مثل اجل کار درست باشه و قبض روحاش زبون زد باشن

    شیپ اجل تازه‌کار و ژولیده، با اجل جدی ای که رنجبرو قبض روح کرد:)

    Language:
    فارسی
    Words:
    8,882
    Chapters:
    9/9
    Comments:
    4
    Kudos:
    36
    Hits:
    67
  3. Tags
    Summary

    کرولی با یه پوزخند کج بدون اینکه انگشت شستشو از جیبش دربیاره دستشو تکون داد، و ازیرافیل با ذوق دو دستی بای بای کرد. داوود مودب سر تکون داد و با یه لبخند معذب گفت:از آشناییتون خوشحالم. ام…چرا… یعنی…چطور اجلو میشناسید؟»

    ازیرافیل و کرولی هردو با انتظار به اجل نگاه کردن، انگار که یه فکت مهم یادش رفته بگه. اجل یه پلک طولانی زد و خسته به زمین زل زد و گفت:ایشون والدین من هستند.»

    Series
    Language:
    فارسی
    Words:
    3,219
    Chapters:
    1/1
    Comments:
    5
    Kudos:
    44
    Bookmarks:
    1
    Hits:
    76
  4. Tags
    Summary

    کستیل با یه هشدار دوستانه به دیدن برادرش اجل میاد

    Series
    Language:
    فارسی
    Words:
    807
    Chapters:
    1/1
    Kudos:
    38
    Hits:
    65
  5. Tags
    Summary

    اجل جسم فیزیکی نداشت، نه اونجور که ناآگاهی مثل داوود بتونه توصیفش کنه. حتی نمیدونست این ظاهری که ازش میبینه حقیقی هست یا نه، در هرحال الان اینجا بود. وابسته شده بود به اینکه همیشه اونو کنارش حس کنه حتی اگه واقعا اون چیزی نباشه که حس بودن یه آدم دیگه کنارت میتونه بهت القا کنه. ولی اونقدر عمیق به جون داوود گره خورده بود که وقتی نبود دلش می‌ریخت.

    Series
    Language:
    فارسی
    Words:
    585
    Chapters:
    1/1
    Comments:
    1
    Kudos:
    26
    Hits:
    68
  6. Tags
    Summary

    وقتی که فهمید اجل کسیه که جون لاله رو گرفته اعتراض کرد که مگه مأمور زن ندارین؟ و اجل خیلی ریلکس برا اینکه خیالشو راحت کنه گفت ”من مرد نیستم. زن هم نیستم. هردو هستم.“ انگار چیز نرمالیه!

    درسته که همیشه میدونسته جنسیت خاصِ فانی هاس و فرشته‌ها جنسیت ندارن…ولی تاحالا به اینکه اجل…اجلش، هم جزو اون موجودات بی جنسیته فکر نکرده بود.

    درنتیجه الان هی بهش خیره میشد و میرفت تو فکر. به نحوی این همه چیزو عوض میکرد.

    (و در عین حال، چیزی رو هم عوض نمیکرد، چون اون عشقی که به اجل داره هیچ وقت عوض نمیشه.)

    Series
    Language:
    فارسی
    Words:
    1,690
    Chapters:
    2/3
    Comments:
    6
    Kudos:
    45
    Hits:
    76

Filters

Filter results:
Submit

Include

?
Include Ratings
Include Warnings
Include Categories
Include Fandoms
Include Characters
Include Relationships
Include Additional Tags

Exclude

?
Exclude Ratings
Exclude Warnings
Exclude Categories
Exclude Fandoms
Exclude Characters
Exclude Relationships
Exclude Additional Tags

More Options

Crossovers
Completion Status
Word Count
Date Updated
Submit

Clear Filters