1 - 20 of 22 Works by CrackButSerious
Navigation
Listing Works
-
Live Together, Leave Together by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
16 Nov 2025
Tags
Summary
اونا با هم یه زندگی ساختن، یه خونه به هم زدن. با هم خوشبخت شدن، با هم بهتر شدن.
ولی هرچیزی یه پایانی داره. هیچ چیز ابدی نیست
Series
- Part 15 of Meshkatvand Stories✨
- Language:
- فارسی
- Words:
- 5,753
- Chapters:
- 1/1
- Kudos:
- 10
- Hits:
- 14
-
The not good, not good at all, very bad day by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
14 Nov 2025
Tags
Summary
"تاریخ واسه کیه سعید؟؟؟"
"ششم ابان، ساااعت هفت"
یکی از بچه ها بعد از مکث خیلی طولانی
سوالی که همه ازش فرار میکردن رو پرسید"کی قراره به مشکات بگه؟"
سکوتشون این دفعه طولانیتر بود تا زمانی که صدای داد مشکات بلند شد.
صداشو جوری بالا برد که به گوش سعید برسه
" یکیشون هم که ترسوی دو عالمه
برگشته به من میگه سیستم بالا نمیاد
من ده تا مثل توئه الف بچه رو میبرم لب چشمه تشنه بر میگردونم
با این سن و سالت یه بهونه درست حسابی بلد نیستی تو؟
زل میزنی به من، از بهونهی کارمند بانکی استفاده میکنی؟"وقتی دید سر رسول بیشتر رفت پایین اتیشش تندتر شد.
این مرتیکه داره به چی میخنده این وسط.دستشو برد زیر چونه رسول و با شدت کشیدش بالا
"چته تو؟"رسول با لبخندی که تقریبا غیرقابل کنترل شده بود و تمام اعضای صورتش رو تحت فشار گذاشته بود شمرده شمرده گفت
"محب جان بعد از ورودم خواستم بگم که دکمه و زیپ شلوارت هنوز بازه..."
Series
- Part 14 of Meshkatvand Stories✨
-
All I do is talk about you by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
08 Nov 2025
Tags
Summary
محب و رسول نیاز دارن درمورد شک و تردیدها و ترس هاشون با کسی حرف بزنن، بدون ریسک اوت کردن و در خطر گذاشتن خودشون. اینجاست که اکس هاشون -دو نفر که بهتر از هرکسی محب و رسول رو میشناسن- وارد عمل میشن تا بالاخره این دو رو به هم برسونن
Series
- Part 10 of Meshkatvand Stories✨
-
A Cop and a Butterfly Walk Into a Bar... by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
05 Nov 2025
Tags
Summary
در با یه ضربهی محکم باز شد. تا اومد با تعجب برگرده ببینه صدا از کجاست یکی یهو حمله کرد و از پشت گردن، لباسش رو کشید. با تمام توانش داد زد: این چه گوهیه؟!؟!
با بهت تمام برگشت و به صورت خودش خیره شد. صورت خودش؟ پس اینی که تو آینه میدید چیه؟
«میشه تا آینه رو با کلهت نقاشی نکردم بنالی این چه کسشریه جناب سروان؟»
با تعجب به صورت خودش که این کلمات از دهنش درمیومد خیره شد. این چه جهنمیه!
رسول به خودش اومد و اخمهاش درهم کرد.
«دو دقیقه اون دهنت رو ببند ببینم چه خبره. صدات رو انداختی پس سرت.»
روبهروی هم موندن. رضا پروانه نفسهاش رو به سرعت میداد بیرون. انگار که کل مسیر رو دوییده بود. هی به جسم خودش نگاه میکرد که خودش نبود و تو آیینه قیافهی رسول رو میدید. فکر کنم اونقدر هم فکر کردن نداشت.
زیر لب زمزمه کرد:«الان جسم من با رضا پروانه جابهجا شده.» وقتی این جمله از دهنش اومد بیرون مسخرگیش هزار برابر شد.
Series
- Part 13 of Meshkatvand Stories✨
- Part 1 of 🦋🕯پروانه و شمعش
-
Deer Eyes by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
26 Oct 2025
Tags
Summary
به محض اینکه در پشت سرشون بسته شد دستاش روش بود.
خدا میدونست از کی جلوی خودشو گرفته؛ این مرد از روز آشناییشون داره از اون نگاهای دعوت کننده بهش میده. نگاهایی که التماس میکردن بیاد ببلعدش. فقط ثانیه شماری میکرد با هم تنها شن.
مشکات رو بین بدنش و در حبس کرده بود، چشماشون تو هم قفل بود و یه مکالمهی بی کلام بینشون رد و بدل میشد. تردید توی چشمای محب کم کم داشت مثل یه قالب یخ ذوب میشد و چشماش خمار میشدن درحالی که پشت انگشتای نعیم برامدگی بین پاهاش رو نوازش میکردن.
(چی بگم دیگه، اسمات پدران شکست خورده. بخون)
- Language:
- فارسی
- Words:
- 1,045
- Chapters:
- 1/1
- Kudos:
- 21
- Hits:
- 43
-
Meshkatvand Video Edits by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
23 Oct 2025
Tags
Summary
ویدیو ادیت ها
Series
- Part 7 of Meshkatvand Stories✨
-
title what title? by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
23 Oct 2025
Tags
Summary
آب سردی که روش ریخت، باعث شد چشماش تا ته باز بشن و مثل کسی که تمام مدت سرش زیر آب بوده شروع به نفس نفس زدن کرد!
ناله خفهای بیاختیار از گلوش خارج شد.
سوزش لبای خون مرده و مور مور شدن بدنش، باعث دوباره بسته شدن چشمای خمار از دردش شد!با فرو رفتن تخت و شنیدن صدای عصبی و لرزون رسول کنار صورتش نفسشو با هیجان بیماری حبس کرد:" وقتی کارمونو به اینجا میکشوندی به حال الانت فکر نکرده بودی سرگرد، نه؟"
لعنتی-
Series
- Part 11 of Meshkatvand Stories✨
-
Death Always Waits by CrackButSerious
Fandoms: اجل معلق | A Delayed Death (Iran TV), پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
21 Oct 2025
Tags
Summary
محب داره می میره، اون میخواد بمیره، ولی این فرشتهی مرگ اصرار داره که هنوز وقت مرگش فرا نرسیده.
حالا محب تو حالت روحی گیر کرده و تنها کسی که کنارشه رسولیه که توانایی دیدنشو نداره و اجلی که اصلا کمکی به وضعیت کنونیش نمیکنه.
آیا محب موفق میشه با مشکلات درونیش کنار بیاد و از این وضع خلاص شه؟ می میره یا بالاخره از کما بیدار میشه؟
«تو مرگت نزدیک نیست، محب مشکات، خالق هنوز باهات کار داره. نمیتونم ببرمت.»
Despise not death, but welcome it, for nature wills it like all else. ~ Marcus Aurelius
(A little nod to Ajal and Rasoul having the same actor 💋)
Series
- Part 12 of Meshkatvand Stories✨
- Part 6 of David and his Reaper🪽
-
Tags
Summary
اجل توی عمرش از دستورات سرپیچی نکرده.
درحالی که به داوود نگاه میکرد که منتظر قبض روح بود، لرزشی که جمجمهشو می تکوند نادیده گرفت.
با تمام تواناییهاش، این یکی رو در حیطهی تواناییهای خودش نمیدید. نمیتونست. سعی کرد، خیلی سعی کرد. اما تمام تلاشش بی فایده بود.
دردی که اخطار مافوق هاش بهش وارد میکرد، نمیتونست از دردِ کُشتن داوود بدتر باشه
Series
- Part 5 of David and his Reaper🪽
-
Tags
Summary
باور کردنش سخت بود که توی هر ماموریتی که بهش محول میشد با چنین چالش های سختی رو به رو میشد. دلش میخواست مثل اجل کار درست باشه و قبض روحاش زبون زد باشن
شیپ اجل تازهکار و ژولیده، با اجل جدی ای که رنجبرو قبض روح کرد:)
-
If we could only turn back time by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
21 Sep 2025
Tags
Summary
نشست روی زمین
حواسش بود جایی از بدنش با سنگ تماس پیدا نکنه
میدونست از تماس فیزیکی بدش میاد
قبلا فکر میکرد خودش استثناست
بار ها این قضیه ثابت شده بود
ولی فقط ساخته ذهن خودش بود
اون بهاندازه کافی "دلیل" نبود
اون کافی نبود
به اسمش نگاه نمیکرد
جای اون اسم روی سنگ نبودSeries
- Part 9 of Meshkatvand Stories✨
-
Red Lips, Red Hands, Red Eyes, And Unopened Gifts by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
18 Sep 2025
Tags
Summary
با اینکه کمتر از ۲۴ ساعت از دعواشون میگذشت و فقط یک شب پیشش نخوابیده بود ولی بازم بیش از اندازه دلتنگش شده بود
Series
- Part 8 of Meshkatvand Stories✨
- Language:
- فارسی
- Words:
- 5,970
- Chapters:
- 1/1
- Kudos:
- 40
- Hits:
- 143
-
Ineffable Parents by CrackButSerious
Fandoms: Good Omens (TV), اجل معلق | A Delayed Death (Iran TV)
17 Sep 2025
Tags
Summary
کرولی با یه پوزخند کج بدون اینکه انگشت شستشو از جیبش دربیاره دستشو تکون داد، و ازیرافیل با ذوق دو دستی بای بای کرد. داوود مودب سر تکون داد و با یه لبخند معذب گفت:از آشناییتون خوشحالم. ام…چرا… یعنی…چطور اجلو میشناسید؟»
ازیرافیل و کرولی هردو با انتظار به اجل نگاه کردن، انگار که یه فکت مهم یادش رفته بگه. اجل یه پلک طولانی زد و خسته به زمین زل زد و گفت:ایشون والدین من هستند.»
Series
- Part 4 of David and his Reaper🪽
-
Not Alone by CrackButSerious
Fandoms: اجل معلق | A Delayed Death (Iran TV), Supernatural (TV 2005)
15 Sep 2025
Tags
Summary
کستیل با یه هشدار دوستانه به دیدن برادرش اجل میاد
Series
- Part 3 of David and his Reaper🪽
- Language:
- فارسی
- Words:
- 807
- Chapters:
- 1/1
- Kudos:
- 41
- Hits:
- 88
-
Oh how I wish that was me by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
15 Sep 2025
Tags
Summary
دردناکترین جای قضیه اینه که…محب کسیو جز خودش سرزنش نمیکنه. با تمام وجود میتونه از اون پسر جوونی که حتی خبر نداره داره کار بدی میکنه متنفر باشه. میتونه از حس خیانتی که کارای رسول بهش میده تنفر داشته باشه. ولی چیزی که بیشتر از همهچی بهش تهوع میده حماقت خودشه.
چون اجازه داده کسی که داشتنش غیرممکنه وارد قلبش شه. چون دوباره اجازه داده ضعیف شه برای یه آدم. یه مرد. یه مرد که بهش علاقهای نداره.
همش تقصیر خودشه و خودکرده را تدبیر نیست.
وسایل خونهش لایق شکستن نیستن. ولی دل و انگشتای محب چرا.Jealousy was the most hopeless prison in the world. Jealousy was not a place he was forced into by someone else, but a jail in which the inmate entered voluntarily, locked the door, and threw away the key. And not another soul in the world knew he was locked inside. Of course if he wanted to escape, he could do so. The prison was, after all, his own heart. But he couldn’t make that decision. His heart was as hard as a stone wall. This was the very essence of jealousy.
~Haruki MurakamiSeries
- Part 3 of Meshkatvand Stories✨
-
Sunrise with the Reaper by CrackButSerious
Fandoms: اجل معلق | A Delayed Death (Iran TV)
12 Sep 2025
Tags
Summary
اجل جسم فیزیکی نداشت، نه اونجور که ناآگاهی مثل داوود بتونه توصیفش کنه. حتی نمیدونست این ظاهری که ازش میبینه حقیقی هست یا نه، در هرحال الان اینجا بود. وابسته شده بود به اینکه همیشه اونو کنارش حس کنه حتی اگه واقعا اون چیزی نباشه که حس بودن یه آدم دیگه کنارت میتونه بهت القا کنه. ولی اونقدر عمیق به جون داوود گره خورده بود که وقتی نبود دلش میریخت.
Series
- Part 2 of David and his Reaper🪽
-
Tags
Summary
وقتی که فهمید اجل کسیه که جون لاله رو گرفته اعتراض کرد که مگه مأمور زن ندارین؟ و اجل خیلی ریلکس برا اینکه خیالشو راحت کنه گفت ”من مرد نیستم. زن هم نیستم. هردو هستم.“ انگار چیز نرمالیه!
درسته که همیشه میدونسته جنسیت خاصِ فانی هاس و فرشتهها جنسیت ندارن…ولی تاحالا به اینکه اجل…اجلش، هم جزو اون موجودات بی جنسیته فکر نکرده بود.
درنتیجه الان هی بهش خیره میشد و میرفت تو فکر. به نحوی این همه چیزو عوض میکرد.
(و در عین حال، چیزی رو هم عوض نمیکرد، چون اون عشقی که به اجل داره هیچ وقت عوض نمیشه.)
Series
- Part 1 of David and his Reaper🪽
-
Dreams of you are wrapped around my throat (I think I'm gonna choke) by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
09 Sep 2025
Tags
Summary
مهم نبود چقدر محکم دستهاش رو به هم می سایید، سنگینی خون رو روی دستهاش حس میکرد. چسبناکی، کثیفیش…
میتونست لکه های قهوه ای خون رو روی پوست دستاش ببینه. نمیرفت. مهم نبود چند بار بشوره همیشه کثیف میموند. کمرنگ بود، ولی کثیف…
سنگینیای که روی دستهاش حس میکرد، بالا و بالاتر خزیده بود و حالا توی سینهاش جمع شده بود و گلوش رو میفشرد و نمیذاشت درست نفس بکشه.موهای محب روی پیشونیش افتاده بود و چهرهاش رو نرمتر نشون میداد. مژههای بلندش روی چشمهاش سایه انداخته بودن و برای چند لحظه، انگار به گذشته برگشته بود.
زل زده بود به محب و از ته دلش آرزو کرد این لحظه بیشتر از چیزی که لازمه، کش پیدا کنه تا بتونه یک دل سیر نگاهش کنه.
جبران تمام این چند سال.انقدر محو محب شده بود که نفهمید محب کارش تموم شده. سرش رو بالا آورد و با رسول چشم تو چشم شد.
حرفی که میخواست بزنه، با دیدن چهره رسول توی دهنش ماسید و رسول توی چشمهایی که چند درجه گشاد شدن، برق فهمیدن رو دید.
اوه...!Series
- Part 6 of Meshkatvand Stories✨
-
Rain and Thunder by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
02 Sep 2025
Tags
Summary
⭐سناریوهای انگستی و کیوت از رسول و محب
Series
- Part 5 of Meshkatvand Stories✨
-
Loving You Is Enough by CrackButSerious
Fandoms: پوست شیر | Poost-e Shir | The Lion Skin (Iran TV 2022)
30 Aug 2025
Tags
Summary
سهم رسول از محب همیشه از همهی آدما کمتر بوده
Series
- Part 4 of Meshkatvand Stories✨
